من برای شهر دلتنگی باران خواستم ...

من به دستان تو پل بستم به زیباتر شدن
از تو میخواهم از این هم با تو تنهاتر شدن 
از تو میخواهم خودت را مثل باران از بهار
از تو میخواهم قرار روز های بی قرار 
هیچ کس در من جنونم را به تو باور نکرد
هیچکس حال من دیوانه را بهتر نکرد 
ای که از تو باز هم زلف پریشان خواستم
من برای شهر دلتنگی، باران خواستم 
من برای شهر دلتنگی باران خواستم
دیدگاه ها (۱)

حکایت دلتنگی

من مشق عشق میکنمو هرروز را با خاطر و خیال تو شب میکنمشاید با...

بوته ی یاس

تو ...

اما تهیونگ. تو آن طلسمی بودی که با یک نگاه.. تمام من را از م...

https://wisgoon.com/arezoo_jon

🌙 نیایش شبانه و آرزوی خواب آرامخدایا…در این لحظه‌های آرام شب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط